سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریافت کد خوش آمدگویی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر هوست را پیروی کنی، کر و کورت می سازد و فرجامت را تباه و تو رانابود می کند . [امام علی علیه السلام]

با امام حسین علیه السلام در محضر قرآن

دیباچه
1. عشق به قرآن در دوران کودکى
الف ـ فراگیرى سوره توحید
ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص)
ج ـ منظور از (ان السمع و البصر و الفواد) چیست؟
د ـ شفا یافتن به برکت سوره حمد
2. عشق به آیات قرآن
3. عشق به تلاوت قرآن کریم
ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا
ج ـ خطبه شب عاشورا
د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟
4. تشویق معلم قرآن
5. قرآن در سیره امام حسین علیه السلام
الف ـ امام حسین علیه السلام در کنار سفره بینوایان
ب ـ آزادى در برابر یک شاخه گل
ج ـ گذشت به خاطر شنیدن آیه عفو
د ـ اخلاق کریمانه در پرتو قرآن
6ـ استدلال بر مقام والاى اهل بیت علیهم السلام
الف ـ مراد از"ناس" ما اهل بیت هستیم
ب ـ این آیه درباره ما نازل شده است
7 . تطبیق برخى آیات بر امیرمومنان علیه السلام
8 . پاسخ با استناد به آیات

دیباچه

دنیا براى بسیارى از مردم جاى زینت، تفاخر، تکاثر، لهو و لعب است؛ اما گروهى از مردان خدا هرگز فریب لذت‌هاى زودگذر را نمى خورند و بر اساسفرمایش قرآن کریم"تجارت، آنها را از ذکر خدا غافل نمى کند." آنان در دنیا زندگى مى کنند؛ اما هرگز وابسته به دنیا نیستند. آرى فقط به خدا و آنچه که در مسیر کمال است؛دل بسته‌اند.

مونس آنان کتاب خدا و آیات الهى است؛ آن گونه که اگر تمام مردم کره زمین بمیرند، اما این کتاب همراهشان باشد، هرگز احساس تنهایى و وحشت نمى کنند.

امام حسین علیه السلام از جمله انسان‌هاى بى‌نظیر جهان هستى است که زندگى او با قرآن عجین شده بود. او از کودکى با قرآن همراه بود؛ عاشق و دلداده قرآن بود. چون لب به سخن مى گشود، کلامش آیات قرآن بود و از قرآن دفاع مى کرد؛ اگر نامه‌اى مى نگاشت، دفاع از قرآن بود و سکوتش براى اندیشیدن در آیات آن.

با اذعان به این که در این نوشتار کوتاه نمى توان کاملا به زندگى قرآنى امام حسین علیه السلام پرداخت، اما اجمالا به مواردى از آن اشاره خواهد شد که از دوران کودکى حضرت، تا روز شهادتش را در برگرفته است.

1. عشق به قرآن در دوران کودکى

امام حسین علیه السلام از کودکى به قرآن عشق فراوانى داشت، زیرا آیات فراوانى از قرآن در خانه شان بر رسول خدا(ص) نازل گشت و بدون تردید، امام حسین علیه السلام متاثر از فضاى قرآن حاکم بر خانواده بود. ایشان از سنین کودکى به قرائت، حفظ، تفسیر و تاویل قرآن اهمیت زیادى مى داد. به چند نمونه از آنها که در تاریخ به ثبت رسیده، دقت کنید:

الف ـ فراگیرى سوره توحید

از امام حسین علیه السلام سوال شد: از رسول خدا چه شنیدى؟ فرمود: شنیدم که مى فرمود:

"خداوند کارهاى مهم و بزرگ را دوست مى دارد و کارهاى پست و حقیر را نمى پسندد... و او"قل هوالله احد" و نمازهاى پنجگانه را به من آموخت."

و شنیدم که مى فرمود:

"هر که خدا را اطاعت کند، خدا او را بالا مى برد و هر که نیت خود را براى خدا خالص کند، خدا او را نیکو سازد و بیاراید و هر که به آنچه نزد خدا است، اطمینان کند، خدا او را بى نیاز کند و هر که بر خدا بزرگى کند، خدا او را خوار سازد."(1)

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع کرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى کنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم که ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا کردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.

ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص)

اسماعیل بن عبدالله روایت کرده است: هنگامى که آیه ی"و اولوا الأرحام بعضهم أولى ببعضٍ فى کتاب الله"؛ (و خویشاوندان در کتاب خدا بعضى مقدم بر بعضى دیگرند) نازل شد، امام حسین علیه السلام مى فرماید: تأویل این آیه ی شریفه را از پیامبر(ص) سؤال کردم.

پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا که منظور پروردگار در این آیه، جز شما نمى باشد. و"اولوا الأرحام" شمایید. پس اگر من از دنیا رفتم، پدرت على از هر کس به جانشینى من شایسته تر است و هر گاه پدرت على درگذشت، برادرت حسن به جانشینى او سزاوارتر است و هر گاه حسن از دنیا رفت، تو به جانشینى او لایق ترى.

عرض کردم: اى رسول خدا! چه کسى پس از من به جانشینى من سزاوارتر است؟

فرمود: فرزندت على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسى، سپس فرزندش على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش على، سپس فرزندش حسن؛ پس هر گاه حسن از دنیا رفت، غیبت در نهمین فرزند تو رخ مى دهد و این نُه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.(2)

ج ـ منظور از (ان السمع و البصر و الفواد) چیست؟

عبدالعظیم فرزند عبدالله حسنى گوید: سرورم امام هادى علیه السلام از پدران خود، از امام حسین علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: همانا ابوبکر نسبت به من همچون گوش، و عمر همچون چشم و عثمان همچون دل است. امام حسین علیه السلام مى فرماید: فرداى آن روز خدمت پیامبر(ص) مشرف شدم در حالى که در محضر او امیرمؤمنان علیه السلام، ابوبکر، عمر و عثمان شرفیاب بودند. از حضرت سؤال کردم: اى جد بزرگوار! دیروز از شما درباره این صحابه سخنى شنیدم؛ منظور چیست؟

پیامبر(ص) فرمود: آرى. سپس به آن سه نفر اشاره کرده، فرمود: آنان همانند گوش و چشم و دل اند و به زودى در روز قیامت در مورد این وصى من ـ سپس به على علیه السلام اشاره فرمود ـ از آنان سؤال مى شود. خداى سبحان مى فرماید:"ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا"(3) سپس فرمود: سوگند به عزت پروردگارم که همه امت من در روز قیامت نگه داشته مى شوند و از آنان درباره ولایت على علیه السلام سؤال مى شود و این، همان فرموده ی خداى سبحان است که"و نگاهشان دارید که سوال مى شوند."(4)

د ـ شفا یافتن به برکت سوره حمد

علامه ی مجلسى مى نویسد: از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده که فرمود: وقتى امام حسین علیه السلام بیمار شد، مادرش فاطمه(س) او را نزد پیامبر(ص) برد و عرض کرد: یا رسول الله! دعا کن، خداوند به پسرت شفا عنایت فرماید. رسول خدا(ص) فرمود: دخترم! خداوند متعال همان کسى است که او را به تو هبه کرد و او قادر است که پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا محمد! به درستى که خداوند متعال سوره اى را بر شما نازل نکرده، مگر این که در آن، حرف"فا" مى باشد. و هر فایى از آفت است؛ جز سوره ی حمد که در آن، حرف فاء نیامده است. پس ظرف آبى طلب کن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسین بپاش که خداوند در اثر چنین کارى، به حسین شفا خواهد داد. پیامبر(ص) چنین کرد و امام حسین علیه‌السلام عافیت یافت.(5)

2. عشق به آیات قرآن

اگر چه شنیدن تمام آیات قرآن براى امام حسین علیه السلام لذت بخش بود، اما گاهى شنیدن برخى آیات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود که وصف آن را فقط خود ابى عبدالله علیه السلام مى دانست و بس.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم برایم نقل فرمود که على ابن ابى طالب علیه السلام در حالى که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در محضر مبارک او بودند، سوره ی مبارکه"انا انزلناه فى لیله القدر" را قرائت کرد. امام حسین عرض کرد: پدر جان! گویا شنیدن این سوره از دهان مبارک تو، شیرینى ویژه اى دارد! امام على علیه‌السلام در پاسخ فرمود: اى فرزند رسول خدا و اى فرزندم! من از این سوره خاطره اى دارم که تو از آن خبر ندارى؛ چون این سوره نازل شد، جد تو پیامبر خدا(ص) مرا به حضور طلبید و آن را بر من قرائت کرد. سپس دست برشانه ی راست من زد و فرمود: اى برادر و وصى من و اى سرپرست امت من پس از من، و اى ستیزگر با دشمنان من تا روزى که برانگیخته شوند! این سوره پس از من براى توست و سپس در شأن فرزندان تو. همانا برادرم جبرئیل رویدادهاى امتم را برایم بازگو کرد و او آنها را همانند حوادث نبوت براى تو بازگو مى کند. این سوره در قلب تو و اوصیاى تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد علیه السلام نورى درخشان دارد.(6)

3. عشق به تلاوت قرآن کریم

همانگونه که گفته شد، امام حسین علیه السلام از دوران کودکى به این کتاب آسمانى علاقه ی شدیدى داشت و همواره در تمام زندگى اش از قرآن سخن مى گفت و لحظه اى از آن جدا نبود؛ حتى در آن روزهایى که براى دفاع از قرآن و اسلام آماده ی جنگ با دشمنان اسلام بود. امام علیه السلام چه در مدینه و چه در بین مکه و مدینه و در راه عزیمت از مکه به کربلا و در کربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به میان می آورد و با ابراز عشق به آن، میزان علاقه خود را به حاضران و آیندگان نشان مى داد که به چند مورد از آنها اشاره مى کنیم:

الف ـ قرائت قرآن در بیابان سوزان

ابن عساکر از یزید الرشک، از شخصى که با امام حسین علیه السلام گفت وگو داشته، نقل کرده است: (در منزل ثعلبیه) چشمم به چادرهایى افتاد که در بیابان برپا شده بود. پرسیدم: این چادرها از آن کیست؟ گفتند: امام حسین علیه السلام. پس به نزد او آمدم و او را پیرمردى یافتم که مشغول تلاوت قرآن بود و اشک از چشمانش بر گونه ها و محاسنش سرازیر بود. عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا! براى چه به این جا آمدى، و در این بیابان که هیچ کس در آن یافت نمى شود، چه مى کنى؟

فرمود: این نامه هاى اهل کوفه است که به من نوشته اند و نمى بینم مگر آن که همان ها قاتل من هستند. پس اگر چنین کردند، هیچ حرمتى براى خدا نبوده، مگر آن که دریده باشند و خداوند در برابر این همه بى حرمتى، از آنها کسى را بر آنان مسلط خواهد کرد که خوار و ذلیلشان کند...(7)

ب ـ مهلت خواستن امام در عصر تاسوعا
تمام مورخان اسلامى ذکر کرده اند که در عصرتاسوعا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیدالله بن زیاد، به محل استقرار امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نزدیک شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنى هاشم فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را دوست دارم...(8)

و با این بیان، حضرت یک شب را مهلت گرفت و بار دیگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.

ج ـ خطبه ی شب عاشورا

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع کرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى کنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم که ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما کرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا کردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.(9)

د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟

در شب عاشورا در میان خیمه هاى یاران امام، جنب و جوش فوق العاده اى به چشم مى خورد. برخى سلاح خود را براى جنگ آماده مى ساختند؛ عده اى مشغول عبادت و مناجات و راز و نیاز با پروردگار بودند و بعضى هم با قرآن انس گرفته بودند.

از ضحاک بن عبدالله مشرقى نقل شده است که در شب عاشورا، هر چند لحظه یک بار، گروهى سوارکار از لشکریان عمربن سعد به عنوان مأموریت و نظارت به پشت خیمه هاى حسین بن على علیهماالسلام می آمدند و به وضع این خیمه نشینان سر مى کشیدند. یکى از آنان صداى امام را که این آیه شریفه را مى خواند، شناخت: (ولا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ما کان الله لیذر المومنین على ماانتم علیه حتى یمیزالخبیث من الطیب...)(10)

آنان که کفر ورزیدند، گمان نبرند مهلتى که به آنان مى دهیم، به نفع آنها است؛ بلکه به آنان مهلت مى دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذابى است ذلت بار. خداوند مومنان را بر این وضعى که هستند، واگذار نخواهد نکرد تا بد را از نیک و ناپاک را از پاک جدا سازد.

آن مرد با شنیدن این آیه، گفت: به خدا سوگند! افراد نیک، ما هستیم که خدا ما را از شما جدا کرده است."بریر" جلو آمد و به او پاسخ داد: اى مرد فاسق! خدا تو را در صف پاکان قرار داده است؟ به سوى ما برگرد و از این گناه بزرگ خود توبه کن؛ به خدا سوگند که ماییم افراد پاک. آن مرد از روى استهزاء گفت:"و انا ذلک من الشاهدین؛ من نیز بر این شهادت مى دهم"، آن گاه به سوى اردوگاه لشکر ابن سعد برگشت.(11)

تمام مؤرخان اسلامى ذکر کرده اند که در عصرتاسوعا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیدالله بن زیاد، به محل استقرار امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نزدیک شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنى هاشم فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را دوست دارم.

4. تشویق معلم قرآن

امام علیه السلام به خاطر علاقه ی شدیدى که به قرآن داشت، به معلمان قرآن بسیار ابراز علاقه مى کرد و در موردى، یک معلم قرآن را آن قدر تشویق کرد که مورد اعتراض دیگران قرار گرفت.

ابن شهرآشوب روایت مى کند که عبدالرحمن سلمى به یکى از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره ی حمد را آموزش داد. وقتى فرزند امام آن را در نزد پدر خواند، امام حسین علیه السلام به آن آموزگار هزار دینار و لباس عطا کرد و دهان او را پر از جواهرات کرد.به حضرت اعتراض کردند که آموزش یک سوره این همه عطا و تشویق لازم نداشت!

امام در پاسخ فرمود: این عطا و بخشش چگونه مى تواند با تعلیمى که او مى دهد، برابرى کند!؟(12)

5. قرآن در سیره ی امام حسین علیه السلام

زندگى امام حسین علیه السلام بزرگترین و بهترین نشانه ی تجلى آیات قرآن کریم است؛ چرا که قرآن همراه آنها و آنان همراه با قرآن بودند و هرگز جدایى بین قرآن و عترت، قابل تصور نیست. این حقیقت زمانى که به نشانه هاى آن توجه کنیم، جایگاه خود را مى یابد:

الف ـ امام حسین علیه السلام در کنار سفره ی بینوایان

عیاشى در تفسیر خود از مسعده روایت کرده که روزى امام حسین علیه السلام از کنار فقرا و تهیدستان مى گذشت. آنان که سفره ی خود را پهن کرده و تکه هاى نان خشک را در آن قرار داده بودند، از امام خواستند تا با آنان هم غذا شود.

حضرت به درخواست آنها پاسخ مثبت داد و در کنار آنها نشست و با آنان هم غذا شد و این آیه را تلاوت فرمود:"ان الله لایحب المستکبرین"؛ (13) خداوند مستکبران را دوست نمى دارد.

سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم؛ حال، شما نیز به دعوت من پاسخ گویید. عرض کردند: آرى، اى فرزند رسول خدا! چنین مى کنیم. پس همراه امام حسین علیه السلام به سوى منزلش روانه شدند. حضرت به کنیز خود فرمود: هر چه در منزل کنار گذاشته اى، براى ما بیاور.(14)

ب ـ آزادى در برابر یک شاخه گل

علامه ی مجلسى از اربلى، از انس نقل مى کند: نزد امام حسین علیه السلام بودم که یکى از کنیزان آن حضرت در حالى که شاخه گلى در دستش بود، وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. عرض کردم: او را در برابر یک شاخه گل بى ارزش و کم بها آزاد مى کنى؟! حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت کرده است که مى فرماید:"و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها"(15) و آزادگى او بهتر است از آنچه که او آورده بود.(16)

ج ـ گذشت به خاطر شنیدن آیه ی عفو

همچنین نقل شده است که روزى یکى از بردگان حضرت، جنایتى که موجب تنبیه بود، انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تأدیب کنند. او گفت: اى آقاى من!"والکاظمین الغیظ"(17)؛ امام فرمود: رهایش کنید. بار دیگر گفت: اى مولاى من! "والعافین عن الناس"(18)؛ حضرت فرمود: از تو گذشتم. براى بار سوم گفت: اى مولاى من!"والله یحب المحسنین"(19)؛ حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. و از این پس، حقوق تو دو برابر آنچه که پیش از این به تو مى دادم، خواهد بود.(20)

د ـ اخلاق کریمانه در پرتو قرآن

عصام بن المصطلق گوید: وارد مدینه شدم؛ وقتى حسین بن على علیه السلام را دیدم، هیبت و عظمت او حسد و کینه درونى ام را نسبت به پدرش على علیه السلام شعله ور ساخت. بدین جهت، او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ گفت: آرى. پس شروع کردم به دشنام دادن او و پدرش.

امام حسین علیه السلام نگاهى مهرجویانه به من افکند و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"خذالعفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلین و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم. ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون".(21)

با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن) و هر گاه وسوسه اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر، که او شنونده و داناست. پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطانى شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) در این هنگام بینا مى گردند. و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى برند و باز نمى ایستند.

سپس به من فرمود: صدایت را کوتاه کن و آرام تر سخن گوى؛ خداوند من و تو را ببخشاید. اگر از ما چیزى طلب مى کردى، به تو کمک مى کردیم و اگر عطا و بخششى مى خواستى، به تو مى دادیم و اگر راهنمایى مى خواستى راهنمایى ات مى نمودیم.

عصام گوید: از تندروى هایى که کرده بودم، سخت پشیمان شدم.

امام فرمود:"لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هوارحم الراحمین"(22)؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست، خداوند شما را مى بخشد و او مهربان ترین مهربانان است. سپس فرمود: تو از شامیان هستى؟ عرض کردم: آرى. فرمود:"شنشنهاعرفها مناخزم"(23) خدا ما و تو را زنده بدارد. نیازهایت را از ما بخواه که مرا در بهترین گمانت خواهى یافت.

عصام گوید: آن چنان شرمنده شدم که زمین با آن همه وسعتى که داشت، بر من تنگ آمده، آرزو داشتم تا مرا به کام خود فرو برد. از آن پس، هیچ کس در نزد من محبوب تر از او و پدرش نبود.(24)

ـ استدلال بر مقام والاى اهل بیت علیهم السلام

همچنین به آیات دیگرى برمى خوریم که حضرت امام حسین علیه السلام شأن نزول آنها را اهل بیت مى داند و یا آنها را به اهل بیت تفسیر کرده است:

الف ـ مراد از"ناس" ما اهل بیت هستیم

سعید بن مسیب نقل مى کند: از امام سجاد علیه السلام شنیدم که مى فرمود: مردى خدمت امیرمؤمنان علیه السلام رسید و عرض کرد: اگر عالم هستى، مرا از تفسیر"ناس" و"اشباه الناس" و"نسناس" آگاه کن. حضرت امیر علیه السلام خطاب به امام حسین علیه السلام فرمود: اى حسین! جواب این مرد را بده. امام حسین علیه السلام فرمود: اما این که پرسیدى"ناس" چه کسانى اند؛ ما همان ناس هستیم (که خداى سبحان مردم را به پیروى از ما فرمان داده است). از این رو، خداى پاک در کتاب آسمانى خویش مى فرماید:"ثم افیضوا من حیث افاض الناس"(25)؛ "از همان جایى که مردم کوچ مى کنند (عرفات)، شما هم کوچ کنید." این رسول خدا(ص) بود که مردم را کوچانید. و اما سؤال تو که"اشباه الناس" چه کسانى هستند؛ آنان شیعیان و دوستان ما هستند و آنان از ما مى باشند. از این رو، حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود:"فمن تبعنى فانه منى"(26)؛هر که از من پیروى کند، حقاً که او از من است. اما سؤال تو که"نسناس" چه کسانى هستند؛ آنان همین توده مردم اند. و حضرت با دست [ مبارک] خود به انبوه مردم اشاره کرد و این آیه را خواند:"ان هم الا کالانعام بل هماضل سبیلا"(27)؛اینان جز همانند چهارپایان نیستند؛ بلکه (نادان تر و) گمراه تر از آنهایند.(28)

ب ـ این آیه درباره ی ما نازل شده است

ابن شهرآشوب در کتاب خود آورده است که حضرت موسى بن جعفر و امام حسین علیهماالسلام در تفسیر آیه ی شریفه"الذین ان مکناهم فى الارضاقاموا الصلوه ...)(29)؛آنان که چون در زمین به قدرت رسیدند، نماز را بر پاى مى دارند، فرمودند: این آیه درباره ما اهل بیت آمده است.(30)

7 . تطبیق برخى آیات بر امیرمومنان علیه السلام

امام حسین علیه السلام علاوه بر تطبیق بعضى آیات شریفه بر اهل بیت عصمت علیهم السلام، برخى دیگر از آیات را خصوصاً بر امیرمومنان على علیه السلام تطبیق مى کرد و مى فرمود: این آیه در شأن مولا على علیه السلام نازل شده است. در این جا چند مورد از آنها را ذکر مى کنیم:

الف) امام علیه السلام در تفسیر آیه ی شریفه ی"تراهم رکعا سجدا"(31)؛آنان را در حال رکوع و سجود بسیار مى‌بینى، فرمود: این آیه شریفه در شأن على بن ابى طالب علیه السلام نازل شده است.(32)

ب) همچنین امام باقر علیه السلام، از امام سجاد علیه السلام، از جدش نقل مى کند که وقتى آیه شریفه"و کل شىءاحصیناه فى امام مبین"(33)؛و همه چیز را در کتابى روشنگر برشمارده ایم، بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد، ابوبکر و عمر از جاى برخاستند و گفتند: اى رسول خدا! آیا امام مبین، تورات است؟ فرمود: نه. عرض کردند: انجیل است؟ فرمود: نه. سؤال کردند: قرآن است؟ فرمود: نه. در این هنگام امیرمؤمنان علیه السلام وارد شد. پیامبر خدا(ص) به على علیه السلام اشاره نموده و فرمود: امام مبین، این است. حقا که او همان امامى است که خداى تبارک و تعالى علم هر چیزى را در آن به شمار آورده است.(34)

ج) امام مى فرماید که از پیامبر(ص) درباره ی آیه ی"طوبى لهم و حسن مآب"(35) سؤال شد. پیامبر فرمود: این آیه درباره ی امیرمؤمنان على علیه السلام نازل شده است و"طوبى" درختى است در خانه ی على که در فردوس مى باشد و هیچ میوه اى از میوه هاى بهشتى نیست، مگر آن که در آن خانه موجود است.(36)

د) حارث بن اعور به امام حسین علیه السلام گفت: فدایت شوم اى فرزند رسول خدا! مرا از فرمایش خدا در کتاب خویش خبر ده که مى فرماید:"والشمس و ضحیها"(37) منظور چیست؟ فرمود:"ویحک یا حارث ذلک محمد رسول الله؛ اى حارث! این محمد رسول خداست عرض کرد: فدایت شوم منظور از"والقمر اذا تلاها" چیست؟ فرمود: منظور امیرمؤمنان است که پشت سر پیامبر(ص) بود. عرض کردم: منظور از"والنهار اذا جلاها" چیست؟ فرمود: آن قائم آل محمد است که زمین را پر از عدل و داد مى کند.(38)

8 . پاسخ با استناد به آیات

در مواقع گوناگونى امام حسین علیه السلام با استناد به آیات قرآن کریم به اتهامات واهى دشمنان پاسخ گفته و آنها را سرکوب مى کرد و در نتیجه، دشمن جز تسلیم در برابر امام چاره ی دیگرى نداشت.

از موسى بن عقبه نقل شده که به معاویه گفته شد: اکنون چشم مردم به سوى حسین رفته است؛ چه خوب است که او را دستور دهى منبر برود و سخن بگوید تا بدین وسیله، از شأن و منزلتش در بین مردم کاسته و خجل گردد، چرا که در او لکنت و کندى زبان هست. معاویه گفت: ما همین خیال را نسبت به برادرش امام حسن داشتیم؛ اما بر خلاف انتظار، او در چشم مردم بسیار بزرگ شد و ما را مفتضح ساخت.

اما آنان دست بردار نبودند و پیوسته از او مى خواستند تا چنین دستورى بدهد. معاویه به ناچار به امام گفت: اى اباعبدالله! چه خوب است بر منبر رفته و خطبه اى بخوانى. امام بر منبر رفت؛ همین که خواست شروع کند، شنید که فردى مى گوید: چه کسى سخن مى گوید؟ امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمود: ما حزب الله که غالب هستیم و عترت پیامبر که به او نزدیکیم و اهل بیت طیب او و یکى از دو ثقلى که رسول خدا ما را ثقل دوم کتاب خدا قرار داده، مى باشیم که در اوست تفصیل هر چیز:"لایأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه"(39)؛ هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آید. ماییم که تفسیر قرآن به ما واگذار شده است. پس از ما پیروى کنید که پیروى از ما بر شما واجب است؛ چرا که پیروى ما به پیروى از خدا گره خورده است.

خداى متعال در قرآن مى فرماید:"اطیعواالله واطیعواالرسول و اولى الامر منکم فان تنازعتم فى شىء فردوه إلى الله و الرسول"(40)؛اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولواالامر (اوصیاى پیامبر) را و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر خدا باز گردانید (و از آن ها داورى بطلبید). همچنین فرمود:"ولو ردوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم و لولا فضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان الا قلیلا"(41)؛اگر آن را به پیامبر و پیشوایان ـ که قدرت تشخیص کافى دارند ـ بازگردانند، از ریشه هاى مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده کمى،همگى از شیطان پیروى مى کردید و به شما هشدار مى دهم که به پیام هاى شیطان گوش نکنید که او دشمن شماست؛ پس همانند اولیاى شیطان مى شوید که به آنها گفت:"لا غالب لکم الیوم من الناس و انى جارلکم فلما ترائت الفئتان نکص على عقبیه و قال انى برىء منکم"(42)؛امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمى گردد و من همسایه شما هستم؛ اما هنگامى که دو گروه در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم. این جاست که فرود آمدن شمشیرها و وارد آمدن نیزه ها و درهم شکستن گرزها و نشانه رفتن تیرها را به سوى هدف و غرض خواهید دید؛ در وقتى که دیگر از کسى که پیشاپیش ایمان نیاورد و یا در ایمان خود خیرى کسب نکرده است، عذرى پذیرفته نخواهد شد.

این جا بود که معاویه فریاد بر آورد و گفت: اى اباعبدالله! بس است که پیام خود را رساندى.(43)

عمروبن عاص براى این که این رسوایى را بپوشاند، چند سؤال کرد؛ از جمله این که پرسید:

به چه علت محاسن شما از محاسن ما بیشتر است؟

امام فرمود:"والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لایخرج الا نکدا"(44)؛سرزمین پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار مى روید، اما سرزمین هاى بد طینت و (شوره زار) جز گیاه ناچیز و بى ارزش، از آن نمى روید.

معاویه به عمروبن عاص گفت: به حقى که من بر تو دارم، سخن را کوتاه کن که این، فرزند على ابن ابى طالب است. در این هنگام امام فرمود:

إن عادتِ العقرب عدناً لها

و کانتِ النعلُ لها حاضرةً


قَد عَلِمَ العقربُ و استیقنت

ان لا لها دنیا و لا آخرة


اگر بار دیگر عقرب به سراغ ما بیاید، ما نیز به سراغش رفته و کفش ها براى کشتن او آماده است. عقرب به علم و یقین مى داند که نه دنیا دارد و نه آخرت.(45)


پى نوشت ها:

ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 31.

2 ـ کفایه الاثر، ص 175.

3 ـ اسرا / 36.

4 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 629.

5 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 261.

6 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،ص 637.

7 ـ وقائع الطریق من مکه الى کربلا، ج 3، ص 226.

8 ـ قصه ی کربلا، ص 243/ لهوف سید ابن طاووس، ص 38.

9 ـ ارشاد مفید، ص 214.

10 ـ آل عمران / 178 و 179.

11 ـ سخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا، ص 209، به نقل از تاریخ طبرى.

12 ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 66.

13 ـ نحل / 23.

14 ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 257/ بحارالانوار، ج 44، ص 189.

15 ـ نساء / 86.

16 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 195.

17 تا 19 ـ آل عمران / 134.

20 ـ بحارالانوار،ج 44، ص 195.

21 ـ اعراف / 202 ـ 199.

22 ـ یوسف / 92.

23 ـ مثلى است معروف و در جایى که اصل و سبب و ریشه ماجرا معلوم است، به کار برده مى شود.

24 ـ الامام الحسین فى المدینه المنوره، ج 1،ص 353.

25 ـ بقره / 199.

26 ـ ابراهیم / 36.

27 ـ فرقان / 44.

28 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 625.

29 ـ حج / 41.

30 ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 47.

31 ـ فتح / 29.

32 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 634.

33 ـ یس / 12.

34 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 633.

35 ـ رعد / 29.

36 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 628.

37 ـ والضحى / 3 ـ 1.

38 ـ تفسیر فرات کوفى، ص 212.

39 ـ فصلت / 42.

40 ـ نساء / 59.

41 ـ همان / 83.

42 ـ انفال / 48.

43 ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 22.

44 ـ اعراف / 58.

45 ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 67.


  
  

                                                                     السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده

(یاصاحب الزمان آجرک الله)

ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)
———————


  
  

13آبان تجلی روز دانش آموزان

 
روز سیزده آبان، روز شگفتی است! روزی که حوادث بزرگ و سرنوشت ساز این ملت را در پیشانی خود حک کرده است. و چه عجیب که ردپایی ثابت در تمام این حوادث به چشم می خورد.

ردپای استکبار جهانی در تبعید امام در سال 42 ، در کشتار دانش آموزان و دانشجویان در سال 57 و در نهایت مهر بطلانی که دانشجویان خط امام با تسخیر سفارت آمریکا بر دخالت و دست اندازی های استکبار جهانی در میهن اسلامی مان زدند.

دانش آموزانی که هنگام تبعید امام در سال 42 خردسالانی بیش نبودند 15 سال بعد غیور مردانی در این خاک شدند که بر ظلم و بیداد شوریدند. آنان درس را نه در پشت نیمکت های چوبی کلاس و بر تخته سیاه آن که بر صفحه سپید پیشانی مردمان زجرکشیده در کوچه و بازار آموختند. آنان خود را مجزا از جریان انقلاب نمی دانستند آن روزها همه از پیر و جوان، زن ومرد و کودک در اعتصاب و راهپیمایی شرکت می کردند. در آن روزها حتی گفتگوهای کودکان خردسال نه بر سر بازی ها و بازیچه ها که از ظلم شاه و راهپیمایی ها بود. دانش آموزان چنان سهمی در این جریان داشتند که اگر صفحه ایی از اوراق خونین انقلاب به نام آنان رقم نمی خورد، بر زحمات ، رشادت ها و تلاش های آنان جفا شده بود، آن روزها دانش آموزان، اعلامیه های امام را رونویسی و پخش می کردند ، شبها خطر حکومت نظامی را نادیده می گرفتند و با خط های ابتدایی و ناپخته خود دیوارهای شهر را به شعارهای انقلابی مزین میکردند.

چگونه نوجوانی که در ابتدای زندگی است، به بلوغ فکری و عقیدتی می رسد و خود را در جریان انقلابی وارد می کند که لازمه آن شناخت است؟ اینها را باید در فضای فکری آن عصر و به ویژه در کلام امام جست که اعتراضات فروخفته در درون ملت را که عمری به درازای تاریخ داشت با ایمان و اعتقاد مردم گره زد و از میان آن پرشورترین انقلاب قرن را ساماندهی نمود. در آن روزها شعاری برگرفته از امام شهیدان و آزادگان امام حسین (ع ) ورد زبان همگان بود و متفکران بزرگی چون شریعتی و مطهری هم از این پیام به خوبی بهره می جستند: ان الحیاه عقیدةٌ و جهاد.

و امام نیز در تبیین این شعار فرموده است" زندگی یعنی آرمان و مبارزه در راه آن. ان الحیاه عقیدة و جهاد. مطلبی که از نظر شیوه تفکر اسلامی هیچ جای تردید در آن نیست، این است که مرگ از این زندگی ذلت بار بهتر است.( صحیفه نور ، ج 13، صص 18-217)

امام خود در رأس مبارزه قرار می گیرد نه اینکه خود گوشه نشینی اختیار کرده مردم را به مبارزه فراخواند. امام گام اول مبارزه را بر می دارد و بر آمریکا، اسرائیل و رژیم پهلوی که دست نشانده اولی و حامی دومی است فریاد می زند و خود رنج تبعید را شجاعانه تحمل می کند. " من ا ز آن آدمها نیستم که یک حکمی اگر کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود ،من راه می افتم دنبالش. اگر خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند که یک حرفی بزنم ، می زنم ودنبالش راه می افتم واز هیچ چیزنمی ترسم بحمدالله تعالی." (صحیفه نور) نوجوانی که امام مرجع تقلید او و خانواده اوست، قدم در راه وی می نهد کلام امام را که برگرفته از کلام الله است به گوش جان می شنود: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی(قرآن کریم ، سبا/41)

امام همانند دیگر رهبران سیاسی نمی گوید: بروید حزب تشکیل دهید، طرفدار جمع کنید بعد قیام کنید؛ امام نهیب می زند اگر مسلمانید بر شما واجب است که تک تک یا دو به دو با ظلم مبارزه کنید.

این اساس اندیشه امام در مبارزه علیه ظلم ستم شاهی است و می بینیم چون ازجان برخاسته بر دل مرد می نشیند و آنان را از کوچک و بزرگ وارد عرصه می کند. امام ترس از مبارزه را در میان مردم انقلابی اینچنین از بین می برد:" خون شما به پای نهال دینتان فرو می رود و همراه دینتان بالا می آیید که : و لا تحسبن الذین قتلوا فی سیبل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون... "ثار" شما که خونبهای دین خداست هرگز از بین نمی رود، زیرا خود به همراه خونبها زنده می شود و خونبهای شما "لقاءالله" است و دین خدا زنده می شود و برکت آن می ماند(بنیان مرصوص، صص 3 و 31)

در سایه این تعالیم است که نوجوان روزهای انقلاب، دانش آموز روزهای پرشور مبارزه و حماسه، از راهپیمایی ها، مبارزات و شعارها بیش از درس های مدرسه، تعلیم یافته و برای فراگیری بیشتر در روز 13آبان 57 مدارس را به تعطیلی می کشاند و راهی دانشگاه تهران می شود.

در آن روز دانش آموز مسلمان ایرانی در خون خود وضو گرفت و به امام خود اقتدا کرد و در قیام نماز تنها خدا را بزرگ و لایق بزرگی خواند و نمازش را، رودرروی معبود و در بهشت او سلام داد.